مدرسه آموزش از راه دور غیر دولتی دخترانه هدی مشهد

دبیرستان متوسطه اول - دبیرستان متوسطه دوم - هنرستان کار دانش

مدرسه آموزش از راه دور غیر دولتی دخترانه هدی مشهد

دبیرستان متوسطه اول - دبیرستان متوسطه دوم - هنرستان کار دانش

چهار واژه کوچک اما قدرتمند

 

 بیاموزید، بکوشید، تحمل کنید، اهمیت بدهید 


چهار واژه که زندگی را ارزشمند می‌کنند در طول سالیان هم‌چنان که من در جست‌وجوی ایده‌ها، اصول و راهبردهائی برای چالش‌های زندگی بوده‌ام، به چهار واژه ساده برخورده‌ام که می‌توانند زندگی شما را ارزشمند کنند. 


۱) زندگی ارزشمند است اگر بیاموزید: آن‌چه نمی‌دانید به شما آسیب می‌رساند. برای ادامه حیات و کسب موفقیت باید بیاموزید. زندگی ارزشمند است اگر شما از تجربه‌هایتان چه مثبت، چه منفی بیاموزید. گاهی ما کار اشتباهی می‌کنیم، اما بعد می‌آموزیم تا آن را درست انجام دهیم، می‌توانیم آن را منفی مثبت بنامیم. از تجربه دیگران، هم می‌توانیم بیاموزیم. خیلی بد است که شکست خورده‌ها همایش برگزار نمی‌کنند شاید چون ما نمی‌توانیم به آنها پولی پرداخت کنیم آنها چنین کاری نمی‌کنند. اما مطمئناً آنها اطلاعات ارزشمندی دارند. ما می‌توانیم از آنها بیاموزیم که چه‌طور یک نفر همه چیزش را به باد فنا می‌دهد. آموختن از تجربه‌ها و اشتباهات دیگران اطلاعات باارزشی است زیرا می‌توانیم بدون تلاش کردن و شکست خوردن، بیاموزیم که چه کار نکنیم.
ما از آن‌چه می‌بینیم، می‌آموزیم، پس با دقت ببینید. ما از آن‌چه می‌شنویم، می‌آموزیم، پس شنونده خوبی باشید. اما پیشنهاد می‌کنم که شنونده گزینشی باشید، به هیچ‌کس اجازه ندهید زباله‌هایش را در کارگاه روان شما خالی کند.
ما از آن‌چه می‌خوانیم می‌آموزیم، پس از هر منبعی بیاموزید؛ از سخنرانی‌ها بیاموزید؛ از ترانه‌ها بیاموزید؛ از موعظه‌ها بیاموزید؛ از گفت‌وگو با افراد ارزشمند بیاموزید. پیوسته در حال آموختن باشید. 


۲) زندگی ارزشمند است اگر بکوشید: شما نمی‌توانید فقط بیاموزید؛ اکنون باید دست به کاری بزنید تا ببینید آیا می‌توانید انجامش دهید. بکوشید تا تفاوتی ایجاد کنید، بکوشید تا پیشرفت کنید، بکوشید تا مهارتی تازه بیاموزید، بکوشید تا ورزشی جدید بیاموزید نه این‌که شما می‌توانید هر کاری را انجام دهید، اما مسلماً خیلی چیزها هست که می‌توانید انجام دهید به این شرط که تمام تلاش خود را بکنید. 


۳) زندگی ارزشمند است اگر تحمل داشته باشید: شما باید از بهار تا فصل برداشت تحمل داشته باشید. اگر برای یک روز یا برای یک مسابقه یا یک پروژه دست به کار شده‌اید، تا آخرش بروید. گاهی فاجعه‌ای رخ می‌دهد و بهتر است که کار را فیصله دهیم. اما کار را نیمه‌کاره رها نکنید. شاید در پروژه‌ بعدی موفق شوید، ولی در این یکی، اگر دست به کار شده‌اید تا آخرش را بروید. 


۴) زندگی ارزشمند است اگر اهمیت بدهید: اگر تا حدودی اهمیت بدهید، به نتیجه می‌رسید. اگر به اندازه کافی اهمیت بدهید، نتایج باورنکردنی‌ای می‌گیرید. به اندازه کافی اهمیت بدهید تا تفاوتی ایجاد کنید، به اندازه کافی اهمیت بدهید تا تجارتی را شروع کنید؛ به اندازه کافی اهمیت بدهید تا به کلی دگرگون کنید؛ به اندازه کافی اهمیت بدهید تا بهترین تولیدکننده باشید؛ به اندازه کافی اهمیت بدهید تا رکوردی ثبت کنید و به اندازه کافی ا همیت بدهید تا ببرید.
با چهار واژه کوچک، اما قدرتمند: بیاموزید، بکوشید، تحمل کنید و اهمیت بدهید، چه تفاوتی می‌توانید در زندگی خود ایجاد کنید؟

مجله موفقیت

سنگ اول «تصمیم‌گیری» است


آغاز و بسترساز هر فعالیت یا اقدام به هر کاری با تصمیم گیری شروع می‌شود. تصمیم‌گیری پایه‌ی اصلی و زیربنای اساسی تمامی‌ فعالیت‌هاست، اما به جهت تعدد این امر، اهمیت بالای آن به ورطه‌ی فراموشی سپرده شده است. توجه شود که وضعیت کنونی ما معلول تصمیم‌گیری‌هایمان بوده است. به این ضرب‌المثل دقت کنید: "سنگ اول گر نهد معمار کج تا ثریا می‌رود دیوار کج" این ضرب‌المثل را کرارا شنیده‌ایم، اما در آن کمتر دقت و تمرکز کرده‌ایم؛ سنگ اول همان تصمیم‌گیری است.
تصمیم که منتج به انجام کار یا فعالیتی می‌شود نه تنها فرد را در چنبره‌ای از نتایج آن کار محصور می‌کند، بلکه اثرات آن گاهی دامنگیر افراد دیگر نیز می‌شود که ایشان نیز می‌بایستی عواقب آن را تحمل کنند. پرتو و دامنه تصمیم‌گیری یک فرد عادی در اکثر تصمیم‌گیری یک فرد عادی در اکثر اوقات خود و یا خانواده ی ایشان را در بر می‌گیرد اما منشور دامنه ی تصمیم یک مدیر علاوه بر محیط خرد (مجموعه ی داخلی)، محیط کلان (محیط پیرامون سیستم) را نیز در برگرفته و در صورت اشتباه در تصمیم گیری، گاهی لطمات جبران ناپذیری را وارد خواهد کرد.

سن آگوستین متفکر بزرگ غرب گفت: "زمان سه چهره دارد". حال؛ یعنی آن چه رویاروی با ما در نبرد است و تجربه‌ها را از آن می‌آموزیم. گذشته؛ خاطره‌ها و حادثه‌هایی است که واقع شده و در ذهن ما یا تاریخ به جای مانده است. آینده؛ انتظاراتی که در حال حاضر داریم.

با بهره جستن از تجربه‌های تلخ و شیرین، شکست‌ها و پیروزی‌های گذشته، غور و تدقیق به واقعیت‌های موجود، تجزیه و تحلیل دانستنی‌های کمک کننده و پیش‌بینی و آینده‌نگری می‌توانیم برای آتیه تصمیم گرفته و در برابر چالش‌ها و کنش‌های متعدد که به صور مختلف با آن روبرو می‌شویم، با ژرف اندیشی آن عکس العمل‌های بهینه و مناسبی نشان دهیم.

چرچیل نخست وزیر انگلیس در یکی از سخنرانی‌های خود در جنگ جهانی دوم گفت: این ماییم که بناها را پی می‌افکنیم و آن گاه که کار پایان یافت این دیگر بناها هستند که ما را می‌سازند. نتایج تصمیم‌گیری پس از عمل نمایان می‌گردد و آن گاه می‌بایستی واقعیت‌های پس از عمل را نیز پذیرا باشیم.
هنگامی‌ می‌توان تصمیم‌گیری صحیح و عقلایی داشت که اطلاعات دقیق و کاملی در زمان و مکان مناسب و موضوع مشخص موجود باشد، پس زیربنای اول تصمیم‌گیری داشتن اطلاعات دقیق و کافی است، قبل از جمع‌آوری اطلاعات هیچ تصمیمی‌ نمی‌تواند کامل و دقیق باشد و همه‌ی جوانب را بپوشاند، اما شک نکنید که اطلاعات جمع‌آوری شده یا تجربی نه وحی منزل‌اند و نه همیشه دقیق و بی‌عیب که بایستی در صحت و درستی آن‌ها تا حصول یقین به دیده تردید نگریست و با آگاهی از چگونگی جمع‌آوری اطلاعات و شناخت منابع به صحت و سقم آن‌ها پی برد.
پس از جمع‌آوری اطلاعات، داشتن قدرت تجزیه و تحلیل اطلاعات لازم است که در این راستا می‌بایستی نقاط قوت، ضعف و همچنین فرصت‌ها و تهدیدات هر کدام از روش‌ها را سنجید و با توجه به رابطه ی علیت بین منابع محدود و نامحدود برای برآوردن نیازها می‌توان تصمیم‌های عاقلانه ای بر اساس خرد و منطق گرفت. پرفسور شاگل در کتاب "نبود اطمینان و تصمیم گیری در بازرگانی" می‌گوید: هر فرد عاقلی با پیروی از عقل سلیم از تصمیم‌هایی که درصد اطمینانش کمتر است پرهیز می‌کند چون مشکل پیش بینی نتایج، خود مولود نداشتن اطمینان است.

حل مشکل !

حل مشکل

روزی دو مرد جوان نزد شیوانا آمدند و از او پرسیدند: «فاصله بین دچار مشکل شدن تا راه حل یافتن چقدر است؟»
شیوانا اندکی تامل کرد و گفت: «فاصله مشکل یک فرد و راه نجات او از آن مشکل برای هر شخصی به اندازه فاصله زانوی او تا زمین است.»
آن دو مرد گیج و آشفته از نزد شیوانا بیرون آمدند و در بیرون مدرسه با هم به بحث و جدل پرداختند. اولی گفت: «من مطمئنم منظور استاد معرفت این بوده است که باید به جای روی زمین نشستن از جا برخاست و شخصا برای مشکل راه حلی پیدا کرد. با یک جا نشستن و زانوی غم بغل گرفتن هیچ مشکلی حل نمی شود.»
دومی کمی فکر کرد و گفت: «اما اندرزهای پیران معرفت معمولا بار معنایی عمیق تری دارند و به این راحتی قابل بیان نیستند. آنچه تو می گویی هزاران سال است که بر زبان همه جاری است و همه آن را می دانند. شیوانا منظور دیگری داشت.»

پس برگشته و از شیوانا پرسیدند؛ شیوانا لبخندی زد و گفت: «وقتی یک انسان دچار مشکل می شود باید ابتدا خود را به نقطه صفر برساند. نقطه صفر وقتی است که انسان در مقابل کائنات و خالق هستی زانو می زند و از او مدد می جوید. بعد از این نقطه صفر است که فرد می تواند به پا خیزد و با اعتماد به همراهی کائنات دست به عمل بزند. بدون این اعتماد و توکل برای هیچ مشکلی راه حل پیدا نخواهد شد. باز هم می گویم فاصله بین مشکلی که یک انسان دارد با راه چاره او فاصله بین زانوی او و زمینی است که بر آن ایستاده است.»


برداشت از :ویستا